بهاربهار، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 20 روز سن داره

بهار آغاز عشقی بی تکرار

دو سالگیت مبارک

      دو سال سخت ولی شیرین گذشت. دوسال پیش در چنین روزی، بهار شیطون ما پا به این دنیای خاکی و فانی گذاشت. توی این دو سال خیلی سختی ها کشیدیم. تقریباً هیچ کمکی نداشتیم و فقط خودمون بودیم و خدای مهربون.       ولی با تموم این سختی ها، دو سال پر از شیرینی و عشق رو سپری کردیم. روز به روز بزرگ شدن و پروبال گرفتن بهار رو با تمام وجودمون دیدیم و حس کردیم و لذت بردیم. از حرکات هوشمندانه و شیرین زبونی هاش از ته دل خندیدیم.          حالا ما پدر و مادری دو سال ه هستیم ، با یک دنیا امید به آینده روشن کودک باهوش و شیطون و شیرین زبونی به اسم به...
20 آذر 1392

ده روز در آرامش!!

     ده روز گذشت بی هیچ دغدغه خاصی! درآرامش! این بهار بود که  خودش رو از این وابستگی آزاد کرد. آخرین بار صبح جمعه (8 آذر 92) بود. از خواب بلند شد و مثل همیشه با هزار ناز و ادا صدام کرد: "مامان، از این، از اون!!" و دیگر هیچ.... من که متاصل شده بودم که چگونه تنهایی از پس این مرحله از زندگی بر بیام، لینکی زدم که من رو تو این مرحله کمک حالم باشن! اما دریغ از حتی یک یاری دهنده!... دست به دامان مادر شدم، قرار شد بعد از سفر مشهد به کمکم بشتابد، اما خیلی دیر بود و من دوست داشتم قبل از دو سالگی بهارم رو از شیر بگیرم!       اما مگر جرات میکردم، تنهایی، آلودگی هوا، سرما، چطوری سرش رو گرم کنم..........
19 آذر 1392
1